سلام به دوستان خوبم
این پست یک نوشته طولانی است در مورد خودم
و خداحافظی تا اطلاع ثانوی
قبل از نوشتن:
۱- از این لحظه اگر کامنتی با اسم من ولی بدون اکانت بیان خودم بود، لطفا تایید نکنید. یعنی فقط از اکانتم باشد، یعنی منم.
البته این هم فعلا ...
ممنون.
۲- دوستی از هلند هم انگار دارند هک می کنند اینجا را. رحم کن خواهر یا برادر!!
اینجا بخشی از میراث من
برای دخترم است.
یک ماه است داری تلاش می کنی، چرا؟
دوستان اگر هک شدم می گویم...
با ایمیل
[email protected]
یا شما به این ایمیل اطلاع بدهید
این تنها ایمیل من است. قبلی که یاهو بود را الکی گذاشته بودم. اصلا چنین ایمیلی وجود نداشت و من هیچ وقت نیازی نمی دیدم وبلاگم ایمیل هم داشته باشد! از بس وبلاگ نویس قدری بودم :دی
۳- مطلب آخر قبل از شروع:
آهنگی نشان دهنده حس و حال این روزهای من... برای همه شهیدان و کشته های سرزمینم در این چهل روز...
چه مرد، چه زن، چه کودک
چه پیر، چه جوان، چه نوزاد..
همه شهیدان این خاک
این روزها
با تک تک بیت هایش گریه کرده ام بارها...
زندگی کردن این روزها برایم سخت است با این بغض...
برویم سراغ اصل مطلب...
۴- پست های مهر و آبان من کلا روندی خارج از همیشه داشت.
این همه سال وبلاگ نویس بودم ولی چنین واکنشی نداشتم.
چرا؟
کل این سالها این من بودم که انگار جامه ای روی سرم کشیده بودم. غرق بودم در مشکلات خودم. در ابعاد مختلف زندگی. واقعا انگار در خودم تنیده بودم.
ولی این اواخر خیلییی چیزها درست شد.
از لحاظ رابطه ام با همسرم،
رابطه ام با خانواده ی خودم،
رابطه با خانواده ی همسرم،
رابطه با استادم و...
یکی یکی همه چیز درست شد..
فقط مانده بود مشکل رفتن یا نرفتن؟...
ما را در سایت رفتن یا نرفتن؟ دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 6mahboobehabibf بازدید : 80 تاريخ : چهارشنبه 5 بهمن 1401 ساعت: 22:39